ارتباط جمعی

من یکی از دانشجویان رشته روابط عومی در مقطع کاردانی هستم

ارتباط جمعی

من یکی از دانشجویان رشته روابط عومی در مقطع کاردانی هستم


پیش در آمد

رسانه و پارلمان دو پدیده¬ی مدرن اند که در افغانستان تاریخ بلندتر از یک قرن ندارند. اما آنچه مسلم است این است که این دو پدیده در تاریخ معاصر افغانستان تاثیر انکار ناپذیری را از خود برجای گذشته اند. به خصوص رسانه ها و وسایل ارتباط جمعی، آورنده¬ی اصلی اندیشه های مدرن در افغانستان به شمار می روند. اگر واضح ¬تر بگویم: افغانستان مدرنیته را از دریچه¬ی ژورنالیزم و رسانه شنیده و شناخته است، نه از طریق اندیشه های فلسفی و فلسفه در افغانستان. به خاطری که اندیشه در افغانستان و تولید اندیشه، طی چندین قرن است که به خواب غفلت رفته و در این سر زمین طنین اندیشه و تفلسف مرده است.

در این نوشته، دو پدیده ی رسانه و پارلمان و رابطه آن ها را به شکل جدا از هم توضیح خواهم داد، و سپس در اخیر، در مورد نقش رسانه و پارلمان در تاریخ نوین افغانستان، به یک نتیجه کلی دست خواهیم یافت. قابل ذکر است که در این نوشتار نسبت به پارلمان و رسانه ها در افغانستان، برخورد انتقادی شده است. چون من فکر می کنم که آسیب شناسی یک مساله مهم اجتماعی و تاریخی، بدون رویکرد انتقادی ناممکن است.

مساله/ پرسش اصلی

مساله اصلی در این مبحث عبارت از نقش رسانه و پارلمان درتاریخ نوین افغانستان است. می خواهم مساله را ساده¬تر چنین طرح کنم که رسانه و پارلمان چه نقشی را می توانند در تاریخ جدید افغانستان بازی کنند؟ قبل از همه باید از خود بپرسیم که رسانه و پارلمان به مثابه نهادهای مدرن و دموکراتیک، چه نقشی را در یک قرن اخیر در تاریخ افغانستان بازی کرده اند؟ دست یافتن به یک جواب قانع کننده و نهایی شاید ممکن نباشد، اما من در سطور بعدی تلاش می کنم که حد اقل این پرسش را به شکل واضح تر و روشن تر برای جامعه¬ی روشنفکری افغانستان و نسل جدید، طرح کنم.

اولین رسانه و اولین بشارت مدرنیته

واقعیت این است که برای اولین بار جلوه های مدرنیته و روشنگری در افغانستان توسط رسانه و یا وسایل ارتباط جمعی، معرفی شده است. لطفاً به یاد بیاورید شمس النهار را در دوره¬ی امیر شیر علی خان (1253 شمسی ) که به عنوان اولین نشریه در تاریخ افغانستان منتشر شد. دوره ی امیر شیر علی خان، مهم ترین دوره ی تاریخ افغانستان است که شمس النهار به عنوان اولین نشانه مدرنیزاسیون در این دوره ثبت گردیده است. پس از آن محمود طرزی با نشر سراج الاخبار به شکل جدی از مدرنیته و مظاهر آن سخن گفت. در کل، تاریخ معاصر افغانستان را پس لرزه های مدرنیته و نوگرایی که در غرب شگوفا شده بود، از مجرای قدرت سیاسی تغییر داده است؛ یعنی تاریخ معاصر افغانستان که در آن مشروطیت اول و دوم در اوایل قرن بیستم و ایدئولوژی های چپ و راست در نمیه دوم قرن بیستم، از جمله تغییرات و تحولات اساسی و مهمی اند که توسط "رسانه" / "وسایل ارتباط جمعی" به وجود آمده است. در واقع، قرن بیست در افغانستان، از نظر تحول و دگرگونی ساختار سیاسی و اجتماعی، قرنی است که بدون تاریخ بلند اندیشه های سیاسی ممتد و پیوسته، رشد و توسعه افکار فلسفی، توسعه اقتصادی و اجتماعی، مستقیماً توسط رسانه و وسایل ارتباط جمعی آبستن تغییر و تحولات بزرگ شد. نسل قرن بیستم افغانستان، نسل برخواسته از دنیایی رسانه یی و یا همان نسلی است که از مزرعه محمود طرزی برخاسته اند. محمود طرزی در افغانستان معجزه نکرد، بلکه برای اولین بار به شکل جدی مدرنیته و مشروطیت را توسط سراج الاخبار معرفی کرد. بنابراین، مدرنیته و مظاهر آن، که افغانستان را به شکل واقعی تکان داد وتاریخ معاصر افغانستان را شکل داد، رسانه ها و ژورنالیزم تازه کار و نوبنیاد افغانستان بود. یعنی، اولین رسانه¬های مثل شمس النهار و سراج الاخبار، اولین بشارت دهندگان مدرنیته و روشنگری بودند.

منظور از رسانه عبارت از هر وسیله ی رساننده پیام در جامعه یا مخاطبان می باشد. پدیده های مثل رادیو، تلویزیون، روزنامه، هفته نامه ها، کتاب ها، فیلم، انترنیت و غیره بنام رسانه یاد می شوند. در کنار پدیده های کلاسیک و سنتی در عرصه ارتباطات مثل رادیو و مجله، پدیده ی جدید دیگری که دنیای ما را به گفته مارشال مک لوهان به دهکده بدل کرده، انترنیت است. انترنیت به همان اندازه که جهان را ساده و کوچک کرده است به همان اندازه جهان را پیچیده نیز کرده است. یعنی جهان ما را دارای بافتار و ساختار شبکه ای و ارتباطی ساخته که افغانستان نیز از آن بی تاثیر نیست. البته با این قید که در سراسر افغانستان و یا حد اقل در شهرهای افغانستان به صورت همگانی مردم نمی توانند از انترنیت و رسانه های خصوصی و شخصی سود ببرند.

بخش بزرگی از کاررسانه ای را امروزه انترنیت ساده ساخته است؛ افغان ها امروز دارای ده ها سایت و صد ها وبلاگ بر روی شبکه انترنیت هستند که زمینه ی گفتگو و بیان آزادانه را با دنیای خارج و حوزه های مختلف فرهنگی و مدنیتی باز کرده است. در کنار این، انترنیت زمینه را برای ایجاد رسانه های آزاد و بیان آزادانه در انترنیت از طریق سایت ها و وب¬ها نیز مساعد کرده است.

در کلیت امر نقش رسانه ها در تاریخ افغانستان در مراحل مختلف زمانی- مکانی متفاوت بوده است؛ یعنی رسانه ها در مقاطع مختلف تاریخی در افغانستان فراز-و-فرودهای مختلفی را تجربه کرده اند. آنچه که در تاریخ رسانه های افغانستان بر جسته است، ایدئولوژیک بودن رسانه ها و یا سربرآوردن انبوهی از رسانه های ایدئولوژیک و حزبی است که بیشتر از همه به چشم می خورند. رسانه های ایدئولوژیک که بیشتر در نیمه دوم قرن بیست در افغانستان رشد کردند، اکثراً حزبی و متعلق به احزاب ایدئولوژیک راستی و چپی بودند. در نیمه اول قرن بیستم نیز رسانه ها دارای آزادی ایده آل در افغانستان نبودند. این پس منظر تاریخی بر رسانه در افغانستان، همواره سبب شده که مطبوعات آزاد و غیر وابسته نتوانند شکل بگیرند.

ایدئولوژی های مثل اتنوسنتریزم و اِکستریمیزم تا جایی بر افغانستان سلطه گر شد که حتا رسانه را به تبعید فرستاد؛ به عنوان مثال در زمان طالبان افغانستان در کل بدون رسانه شد و تنها چند رسانه مربوط به رژیم فعالیت می کرد. اما پس از شکست طالبان، یکباره موج عظیمی از رسانه ها در افغانستان سربرآوردند. اما این رسانه ها هیچ گاه دارای معیارهای لازم وموضع گیری های سیاسی مشخص و قابل قبول نبوده اند. رسانه ها در این دوره، علاوه بر آن که فاقد معیار بودند، بر حکومت نیز تاثیر قابل ملاحظه نداشتند؛ هرچند که تاحدودی زیادی زمینه مساعد بود. بهتر است که رسانه های این دوره را تحت عنوان رسانه¬های "لومپن" بررسی کنیم. دلیل این وضعیت، علاوه بر مسایل سیاسی و اجتماعی، عبارت از ضعف درونی ژورنالیزم افغانستان نیز است. به عنوان مثال، در افغانستان "ژورنالیزم تحقیقی" که بتواند به شکل قاطع بر فساد در ارگان های مختلف در دولت به شکل مستند انگشت بگذارد، وجود ندارد.

رسانه؛ پدیده¬ی بی تذکره در افغانستان

لازم می دانم قبل از همه توضیح بدهم که منظورم از تذکره، تاریخ فعالیت رسانه ها در افغانستان نیست، بلکه تاریخ اندیشه مدرن و فلسفه روشنگری در افغانستان است. در زمان شیر علی خان و امان الله خان، یعنی در دو دوره، وقتی شمس النهار و سراج الاخبار به نشر رسیدند، افغانستان به طور مطلق با معرفت روشنگری و اندیشه مدرن ناآشنا بود و نیز جامعه و فرهنگ افغانستان توان بازتاباندن مدرنیته و زندگی بر سبک و سیاق فرهنگ بر ساخته مدرنیزم و جامعه ی "پسا روشنگری" غرب را نداشت. یعنی زمانی که شمس النهار و سراج الاخبار در افغانستان به نشر می رسیدند، جامعه افغانستان حتا در آستانه ی "قانون پذیری" نیز قرار نداشت. در قسمت عظیمی از افغانستان شریعت و سنت های قومی- قبیله ای حاکم بود. چنانچه تاهنوز دولت مرکزی در افغانستان در تطبیق و اجرای قانون در افغانستان ناکام است. چون جامعه افغانستان تاهنوز در مرحله قانون پذیری به سبک و سیاق دنیای مدرن قرار ندارد. در چنین یک جامعه ای، فعالیت رسانه های چاپی کمتر می تواند با مردم و توده های مردم رابطه بر قرار کند و تغییرات اجتماعی را در یک جامعه با بیش از 90 در صد بی سواد، در پی داشته باشد. به این ترتیب رسانه، یک پدیده ی بی تذکره در افغانستان بود. چون توسعه فرهنگی و پیش زمینه های فکری "رسانه پذیر"، به وجود نیامده بود. تاهنوز زمینه های فرهنگی ومعرفتی مدرن و عقل گرا، برای پذرش بیان آزادانه عقاید مختلف، شکل نگرفته است. به این اساس، رسانه فاقد تاثیر گذاری بر دولت، جامعه و حلقات مافیایی در افغانستان است. چون فعالیت رسانه ای در افغانستان، متاسفانه بخشی از کارهای حلقات مافیایی و لومپن می باشد.البته این حقیقت ازانجا ناشی می شود که افغانستان به عنوان کشورپسامنازعه دردرون خود گروپ هایی را پرورانده است که قاعدتا ازآن به نام similigalgroups یاد می شود.

نسل رسانه¬های لومپن

در نگاه کلی، سی سال جنگ و ویرانی، شرایط ویژه ای را بر افغانستان در عرصه های مختلف از جمله در بخش فرهنگ و رسانه، تحمیل کرده است. افغانستان یک کشور "پسا جنگ" است که در این نوع کشورها جریان های مافیایی و حلقات فاسد سیاسی، قدرتمند می باشند. یکی از مسایل مهم در سی سال جنگ، مساله "نهادزدایی" از افغانستان در عرصه های مختلف است که بجای آن ها، نیروهای جدید که اکثراً نیروهای لومپن هستند، در عرصه اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بر جامعه حاکم می شوند. روال اصلی و معمول تاریخ افغانستان، یک بار توسط داوود خان، و سپس در زمان جنگ های داخلی، متوقف شد و نیروهای لومپن قدرت و سررشته های کنش و رفتارهای اجتماعی- فرهنگی- اقتصادی را به دست گرفتند. به این اساس، حلقه های مختلف فاسد مثل مافیای اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شکل گرفتند که شدیداً بر عرصه سیاسی و اقتصادی سایه افگننده اند.

در این فضا، همان طوری که پارلمان و ارگان های مهم دولتی تحت تصروف گروه های مافیایی قرار دارند، رسانه ها نیز متعلق به همین گروه ها اند. در افغانستان رسانه ها تا هنوز نتوانسته اند که به شکل معیاری و مبتنی بر معیارهای ژورنالیزم و علم ارتباطات عمل کنند. حد اقل یکی از دلایل تصرف عرصه رسانه ها در افغانستان، قدرتمند بودن گروه های لومپن است. این گروه¬های لومپن تا حدی قدرت دارند که بزرگترین نهادهای دموکراتیک نظیرپارلمان را تصرف کرده اند. از طرفی، پدرسالاری ساختاری و تاریخی در افغانسان، قدرت این گروه ها را افزایش داده است. به عنوان مثال، تصرف پارلمان توسط نیروهای پدرسالار نمونه خوب این مساله است که در جایش توضیح خواهم داد.

در کل می توان گفت که گروه های مافیایی و سلطه پدرسالاری، دموکراسی را در افغانستان به چالش مواجه ساخته است. بهتر است اعتراف کنیم که دموکراسی در افغانستان به شکل های دیگر مثل پلوتوکراسی (حکومت اغنیا)، تیموکراسی (جاه¬طلبی)، اتنوکراسی (نژادسالاری) و موبوکراسی (رجاله¬سالاری/ اوباش سالاری)، تبدیل شده است. به این صورت، نظام سیاسی در افغانستان، دست خوش موبوکراسی و در کل گروه های بی تعهد و لومپن شده است. علاوه براین، رسانه ها و نهادهای اطلاع رسانی افغانستان متاسفانه امروز به شدت متاثر از انتوسنتریزم و بنیادگرایی مذهبی حاکم بر کشور است. بسیاری از تلویزیون ها به سنگرهای احزاب سنتی قوم گرا تبدیل شده اند.

نکته مهم دیگر این است که رسانه کنونی در افغانستان در مقایسه با رسانه های غول آسای بین المللی و منطقه ای بسیار ضعیف اند. رسانه های افغانستان روایتگران دست اول از رویدادهای ملی و بین المللی در افغانستان نیستند. بلکه همواره اطلاعات دست دوم را به مخاطبانشان مخابره می کنند. در کل می توان گفت که ژورنالیزم کنونی افغانستان، ژورنالیزم روایتگر دست اول نیست؛ بلکه ژورنالیزم ضعیفی است که به "بلند گوی" نهادهای رسانه ای جهان و منطقه تبدیل شده اند. پس، از ژورنالیزم این چنینی نمی توان توقع داشت که در عرصه های فرهنگی، آموزشی و مبارزه با فساد و ناهنجاری های سیاسی- اجتماعی بتواند مبارزه کرده و جریان بزرگ "اصلاح طلبی" را در افغانستان شکل بدهد.

به این صورت، رسانه نیز به دست همین گروه های به ظاهرقانونی هستند که در شرایط کنونی که افغانستان سخت نیاز به کار رسانه ای و ژورنالیزم فعال دارد، متاسفانه وسایل ارتباط جمعی به انحصار رفته و از کارآیی بازمانده است. گروه های مدعی قانون را می توان به دسته های زیر تقسیم کرد که رسانه ها را بر اساس همین تقسیم بندی به انحصار گرفته است:

1- گروه های قدرتمند جهادی و جنگ سالار،
2- گروه های تکنوکرات و اپورتونیست؛ این گروه پول های خارجی را از راه های غیر مشروع به
دست می آورند و در یک تبانی با دولت و نهادهای دیگر، به حیف و میل آن می پردازند،
3- قاچاقچیان مواد مخدر و آثار عتیقه.

در این جا لازم به ذکر است که در شرایط فعلی رسانه های که به شکل آزاد فعالیت می کنند و تا حدودی زیادی درعرصه های مختلف موثر اند، نیز وجود دارند. این رسانه ها در اقلیت قرار دارند اما در حد و اندازه خودشان قابل تمجید هستند. فراموش نکنیم که رسانه و ارتباطات در دنیای امروز به شدت بر توسعه و شکل گیری "منش توسعه" طلبی، نقش دارد. اما در افغانستان، بی بند-و-باری در عرصه رسانه و وجود رسانه های لومپن، خود مانع توسعه در عرصه های مختلف شده است. چون، در حال حاضر، رسانه های لومپن بخشی از مشکل در افغانستان به حساب می روند.

  • abolfazl dorodi

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی